ذهنم لبریزه از همه چی همه چیه باربط همه چیه بی ربط، بعضیاشون انقد بی ربط و غریبن که خودمم نمیفهمم چرا باید چن صدتا نورون و درگیرشون کنم کاش میتونستم پرتشون کنم‌ بیرون اونم نه محترمانه! با لگد ! انقد محکم که پرت بشن نا کجا آبادِ هیپوفیز میانی (ازین قسمت مغز خوشم نمیاد)
________
شکوه داره شکوه این چند ماهه رو حذف میکنه از زندگیش. اون شکوه ضعیف و منزوی باید بره به قعر هرچی خاطره ی متروکه و شکوه قبلتر از شکوه منزوی و ضعیف دوباره جون بگیره
"من قید تورا زدم خدا رحم کند"
پ.ن: دلیل حذف پست هامم همینه
________
هیچ سال انقدر از تابستون متنفر نبودم چیه آخه! داغِ داغ کسل و بی حال. انقدر که نه حالی واسه بیرون رفتن داری و نه حتی کتاب خوندن
حالا اندر این اوضاع کسالت بار خواهرجان هم اصرار دارند که تمرینای ورزشیشون و به منم یاد بدن
________
بنظرم با هر چیزی میشه سازش کرد الا اخلاق بد و بد دهنی این دوتا غیر قابل تحمل میکنن آدمارو زشت میکنشون
_______
اگه استاد شدین نمرات و زود بزارین. بزارین دانشجو بدونه تکلیفشو سرکاران/جنابان
________
تا میام یکم حالم و خوب کنم(خوب نشون بدم) یکی میاد(همیشه خودش) چنان میزنه تو برجکم که دیگه نایی واسه دوباره ساختن نمیزاره
________
من شرایط سخت و درک میکنم میدونم باید تا کرد ولی چرا همش از طرف من باشه؟ چرا یکم دنیا کوتاه نمیاد!؟ چرا یکم‌ با شیب ملایمتری مارو روونه نمیکنه!!؟
پ.ن: حالا میفهمم الگو اون بعضی آدمای خودخواه کیه :/
________
وقتی جوانیم، آینده‌های مختلفی برای خود اختراع می‌کنیم و وقتی پیر می‌شویم گذشته‌های مختلفی برای دیگران
#جولین_بارنز

این جمله رو دوست دارم گذاشتم شمام فیض ببرید


مشخصات

آخرین جستجو ها