روزای سختی و پشت سر میذارم. میدونم که میگذرن و میشن جزو خاطرات
 خاطراتی که هیچوقت سعی نمیکنم بیادشون بیارم /انگار نه اینکه هر روز و هر ساعت توی ذهنم دو دو میکنن./
 فراموش کردن درد داره فراموش شدن ازونم بیشتر درد داره حالا ازین دوتا سخت تر و دردناک تر وقتیه که میدونی هیچ جای ذهنش درگیرت نیست ولی اون حکم رانی میکنه به مغزت به قلبت به تمام وجودت این درد از پا در میاره آدم و
احساسشو اعتماد به نفسشو زندگیشو و روحشو
کاش واژه ای بود فقط یک واژه که بتونه حالم و دردم و بگه. *از دست دادن چیزی که نداشتی* چیزی بیان کننده ی این مفهوم
مظلومیت خاصی داره، هیچکی نمیفهمت نمیتونی بگی داغ داری 
بگی باباااا ایها الناس! من عزیز از دست دادم، داغ دارم
مظلوم میشی میری تو لاک خودت دلت میسوزه برای اشکا هایی نمیتونی بریزی برای ناله هایی که نمیتونی سر بدی برای خودت 
 فقط باید دعا کنی و دعا کنی و دعا کنی

 

پ.ن: ​​​​​​​​​​+تو تاسیانی!

_تاسیان! چیه؟ 

+ الانِ تو


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها