شب هایی هستن 

که کلافه روی تختت غلت می زنی، 

کلافه از درد بی داستانی!

هرکسی باید یه داستان داشته باشه، 

یه داستان دراماتیک 

که بتونه واسه بقیه تعریف کنه، 

شب ها بغلش کنه و بهش فکر کنه.

البته نه که اصلا داستان نداشته باشی، 

داری!

اما به خودت قول دادی که فراموشش کنی. 

درست عین تو! 

عین من! 

میخوام فراموشت کنم. استارتشو خودت زدی!

با زبونی که فقط من میفهمش و تو فکر میکنی که مختص خودته.


بفهم!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها